کی بود گفت همه غمگینن راست گفت من که از غم دارم میترکم کاوه جان گفتی شاد باش فعلا دوره من نیست که شاد باشم تا میام جای خود بگیرم یه بلای دیگه سرم میاد بدتر از قبلی البته تو خواب ببینین که اینجا بنویسمش احتمالا با خودم به گور میبرمش دیروز یه پست نوشتم راجع به اینکه احساس میکنم یه پنجره پر از ندانسته ها برام باز شده و من خوشحالم که زنده ام و میتونم همه ندانسته هام رو کشف کنم ولی اون دیروز بود که پست چاپ نشد امروز آرزوم بود که مرده بودم و این و نمیدیدم بازم نمیگم چی بود آرش جان ۳ شب هست که خواب ندارم ۶ ساعت خواب سبک و تمام روز بدو بدو الان یک مسکن ۲ تا کلردیاز و یک لیوان ختمی میل کردم ولی با چشمهای بسته به غمهام فکر میکردم به این که چقدر ابلهم ابله درسته خوب بگذریم دیگه کاری ندارم برید برام دعا کنید
تنها راهش اینه که بزنی به بیخیالی
سلام...خوبی؟..مرسی که سرزدی به من ...قبولت دارم ...بعضی اوقات ندونستن ها خيلی بهتره از فهميدنه...چون بعضی دونستن ها آدم رو داغون می کنه !!! اما بالاخره که چی؟؟؟ يه روز که بايد فهميد و آدما رو شناخت. ناراحت نباش عزيزم.به خدا توکل کن و من دعا می کنم که بهت خيلی سخت نگذره.تو هم منو خيلی دعا کن .تا بعد.يا حق.
دوست من سلام
از آشناییت خوشبختم.
پاک باشی و سربلند.
دانستن مثل یه تجربس.باید باهاش دردودل کنی تا بشناسیش.
اولین شناختها همیشه بوی دلتنگی میده اما باید بفهمی که همینا تشکیل دهنده شخصیت یه نفرن.
در شادیها جاری باشی.(من دوست زیرا هستم)