برگشتم

 

سلام من رفتم تهران  چشم بچه نشون دکتر دادم کمی گردش کردم برگشتم اینم شاهدش که چرا آپ نبودم خوبین خوشین سلامتین از همه اونایی که آمدن ممنونم رفتم عصر اسکان یه رست بیف خوردم با سالاد بعدشم قهوه و کیک شکلاتی نمیدونم چرا از گشنگی داشتم میمردم توی پایتخت انگاری یک جاروی برقی گذاشتن توی جیبتون پولها مثل برق تموم میشه ولی خوش میگذره .

این نقاشی رو دوستم روی چینی انجام داده اگه خودش اینترنت میومد خوشحال میشد ببینتش ایشالله بیاد

یه روز هم مهمان دوستم بودیم که باز هم خوش گذشت واااااااااااای که اگه من به مکه برم چقدر عکس اینجا میزارم از در و دیوار مکه عصری دو جا دعوتم که نمیشه برم با این ۲ تا بچه یکیش یه عروسیه یکیش هم یه مهمونی عادی الان این دومی آتیش پاره رفته توی دستشویی تمام دستمال رول رو کشیده بیرون همه جا رو  هم با مستراح شور مزین کرده

دیگه چی بگم ؟؟؟؟ چیزی یادم نمیاد . فعلا بای

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ماتیلدا پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:53 ب.ظ http://matilda1992.blogfa.com

خوش اومدین
پسرا چطورن؟ هر دوشونو از قول من سفت ماچ کنین
اصولا خاصیت جارو برقی تو مسافرت بوجود میاد همه گیر هم هست
همین

عمو سیبیلوو پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ب.ظ http://amosibilo.blogsky.com

سلام یه حقیقت زیبا : ( عده زیادی از مردم جهان دروغگو هستند و بعضی از آنها برای فتنه انگیزی دروغ می گویند و بعضی از آنها دروغ را بر زبان می آورند که مردم را بیازارند و بعضی هم برای اینکه خود را در نظر دیگران بزرگ کنند دروغ می گویند . ) امیدوارم همیشه شاد باشید .

شاذه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ http://shazze.blogsky

سلاممم
خوبین؟ خوشتون گذشته ایشالا؟
پسرک چطوره؟ دکتر چی گفت؟

بلوط جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ق.ظ

چه دوست هنرمندی دارین ماشالا .
خیلی کارش قشنگه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد