عالی بود سریع آسان مطمئن  

 

 

 

بتاب ای آفتاب عالم تاب  

 

 

 

ای عمه های من دوستتان دارم  

 

 

 

این کهنه گی پایان نداره  

 

 

 

مسجدی در راه کربلا  

  

 

 

تسبیح مهر تسبیح مهر تسبیح مهر  

نامه شب

الان از عروسی آمدم . بی کارم خوش گذشت جمعیت کم بود و خوب شام ها عاااالی بود اصلا دلم نمیخواست از کنار میز غذا تکون بخورم ولی آخر دل کندم . هوا بس ناجوانمردانه سرد بود البته بیرون توی سالن گرم بود . طفلی کسایی که باید تا آخر شب جمع و جور کنن یا اینکه برن عروس کشون خدا رو شکر که ما نرفتیم . همیشه فکر میکنم نه دیگه عروس کشون نمیریم ما آخه پیر شدیم ولی یهو یکی پیش میاد که رفیقمونه و باید حضور به هم برسانیم در مراسم بوق زدن و تند رفتن و به اعلی صوت آهنگ گوش دادن خودمونیم خیلی هم حال میده به شرطی که از بچه ها خیالت راحت باشه . عکس گرفتن هم خیلی خوبه برای همیشه خاطره میشه اون لحظه ها . مگه اینکه عکسها یهو پاک شن یا سی دی اش گم بشه . ما یک بار رفتیم کیش عکسها مون هم خالی کردیم روی لپ تاپ خالی کردن همان و فورمت شدن نابهنگام ویندوز و فراموشی استاد صاحب لپ تاپ همان تمام عکسها پریدن . البته همشون تو ذهن من حک شدن . کاش دوباره بریم این بار مطمئنم که از مناظر بهتر عکس میگیرم قبلا اصلا عقلم نمیرسید که میشه همه جا عکس گرفت این ذوق یهو همراه کانن اس ۵ به دلم حلول کرده . 

دبی رفتن هم خیلی خوبه مخصوصا برای خرید البسه راستی امروز خودم و بچه ها رو تقریبا نو نوار کردم . ویوا دبی . البته من نرفتم یکی دیگه رفت لباس آورد و من خریدم . سردمه بای به همه .

 

 fashion is what you wear yourself . what is unfashionable is what other people wear  

 

  

 

i love marks god bless u  

 

 

 

tnx god i dont wear hats  

 

 

 

i just want to thank marks and spencer who joined hand many many years ago to give us such comfort and security  

 

کمی از این کمی از اون

  

 

 

خیابان ولی عصر

 

 

 

 

  فکر کنیم ژاپن هستیم

 

 

   

 

 

 

این بچه ها میخواستن با سرسره های بادی بازی کنن نمیشد .  

 

 

 

 

پنجره کافی شاپ خوشگل 

 

 

سلام از همه آدمایی که از عکسها تعریف کردن ممنونم ایشالله که همه خوب باشین و باز هم بیاین اینجا . خبر جدیدی ندارم فقط تغییر دکوراسیون منزل دادم و فعلا همه جا خیلی قشنگ و مرتب و شادی آور ه بای  

  

 

 

عکسها

 

این پروانه تو حیاط مامان میپرید و میچرخید منم جاودانه اش کردم  

 

 

 

autumn in langar  

 

 

 

فصل انار آخ جون برم بخورم  

 

 

 

تجسم کنین با یه فنجون قهوه و سیگار در هوای بارونی روی این نیمکت نشستین و به هیچی و همه چیز  فکر میکنین 

 

  

 

غروب خورشید از پشت برج میلاد . میلاد کی ؟ نمیدونم 

 

  

 خداحافظ

سلام کامپیوتر ریخته بود به هم همه چیزش پاک شد و ویندوز از اول اینستال شد احتمالا هارد هم عوض میشه موبایل هم قبضش پرداخت شده بود ولی وصل نشده بود ۳  ۴  روزی از همه جا غافل بودم بد هم نبود یاد زمانی می افتیم که انقدر ارتباطات نبود مثلا در زمان جنگ جهانی دوم تا ۲ سال کسی این طرفها خبر نداشت جنگ شده اگر هم داشت اصلا مهم نبود . عکس هم نداریم بزارم چون همه رفتن روی دی وی دی که کام تمیز و دسته گل بشه . دیگه چی بگم ؟ دیروز یه پست نوشتم  با حال زمان تمام شد و پرید خیلی خوب بود حیف .  

فردا و پس فردا تعطیل آیا من به گردش میرم ؟ آیا شنبه به پایتخت میرم ؟ اینها سوالهایی که ذهن من و مشغول کرده آیا دکتر یکشنبه در مطب هستش ؟ آیا چشم بچه ام یه روز خوب خوب میشه از این چپی در بیاد ؟ آیا عراق قرار داد امضا میکنه آیا جنگ بهتره یا صلح با تسلیم محض؟ آیا محض اینجوری مینویسن ؟ معلم دیکته ام از سفر آمده میگه بهم . این چند روز آلبومهای قدیمی پاره پاره ام رو درست کردم عکساش گذاشتم تو آلبوم سالم چه دوران بی خیالی داشتم از شدت هیجان و انرژی تو عکسا چشام برق میزد و یا سر دیوار بودم یا پریدم تو هوا کاش آدم تجربه میانسالی رو با انر ژی جوانی داشت . تا نپریده من آپ میکنم بای