چاپ کرد

با رفتن به گذشته به وسیله وبلاگ مقدار زیادی فکر جدید اومد تو ذهنم 

اولا چه انرژی . ایول داشتم 

حالا کجاست چرا این چنین مهار شد دقیقا چی بهش گذشت 

فکر نمیکنم علاج شد یا اصلا میبایست که نباشه باید میبود تا زمان رو رد میکردم حالا که رد کردم حالا چی . 

زنده و شاداب بودن خیلی خوب بشرط این که هدفمند باشه چرا این هدف از اول جلوی رومون نیست چرا این همه وقت و ماجرا باید بگذره تا بفهمی هبچ نمیفهمی   بفهمی چرا اومدی بفهمی تو مرکز دنیا نیستی بفهمی عقاید تو لوح نوشته نیست که نشه تغییرش داد 

در این دنیا خیلی عمر کنی هشتاد یا هفتاد سال که یک سومش رو جسما خوابی یک سومش رو روحا و مغزا میمونه ثلث برای تو که کار مفیدی انجام بدی یا ندی البته اگر بفهمی تو هستی که کمک بدی خوشحال کنی گره واز کنی 

نه اینکه فکر کنی تو هستی که خوب بخوری خوب بخوابی ورزش  کنی مریض نشی همیشه شاد باشی 

خدایا ما رو در خواب نگذار بیدارمون کن 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد